جدول جو
جدول جو

معنی پهلو گرفتن - جستجوی لغت در جدول جو

پهلو گرفتن
پهلو گرفتن کشتی. بساحل پیوستن آن بکرانه آمدن آن: کشتی خاص خلیفه پو گرفت در کران اندر زمان پهلو گرفت. (دهخدا)
فرهنگ لغت هوشیار
پهلو گرفتن
کنار گرفتن
در ساحل ایستادن و لنگر انداختن کشتی
تصویری از پهلو گرفتن
تصویر پهلو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
پهلو گرفتن
Dock
تصویری از پهلو گرفتن
تصویر پهلو گرفتن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پهلو گرفتن
пришвартовываться
دیکشنری فارسی به روسی
پهلو گرفتن
anlegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
پهلو گرفتن
пришвартовуватися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پهلو گرفتن
cumować
دیکشنری فارسی به لهستانی
پهلو گرفتن
停靠
دیکشنری فارسی به چینی
پهلو گرفتن
atracar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
پهلو گرفتن
attraccare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
پهلو گرفتن
atracar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
پهلو گرفتن
accoster
دیکشنری فارسی به فرانسوی
پهلو گرفتن
aanmeren
دیکشنری فارسی به هلندی
پهلو گرفتن
เทียบท่า
دیکشنری فارسی به تایلندی
پهلو گرفتن
berlabuh
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
پهلو گرفتن
رسا
دیکشنری فارسی به عربی
پهلو گرفتن
लंगर डालना
دیکشنری فارسی به هندی
پهلو گرفتن
לעגון
دیکشنری فارسی به عبری
پهلو گرفتن
停泊する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
پهلو گرفتن
부두에 대다
دیکشنری فارسی به کره ای
پهلو گرفتن
yanaşmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
پهلو گرفتن
kufika bandarini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
پهلو گرفتن
নোঙর ফেলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
پهلو گرفتن
لنگر ڈالنا
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پهلوگرفتن
تصویر پهلوگرفتن
((~. گِ رِ تَ))
کناره گرفتن، در ساحل ایستادن کشتی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهلت گرفتن
تصویر مهلت گرفتن
مولیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الو گرفتن
تصویر الو گرفتن
شعله ور شدن، مشتعل شدن، اشتعال
فرهنگ لغت هوشیار
گرفته شدن راه گلو گیر کردن چیز در گلو، دچار رنج و الم و غصه شدن، گرفتن و فشار دادن گلوی انسان یا جانوری را، دچار رنج والم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
получить наличные
دیکشنری فارسی به روسی